پس از ثبت برند از طریق برندیگ و مدیریت برند نام خدمات و محصولات خود را در میان مردم ماندگار کرده اند. به منظور ثبت برند اخذ جواز لازم می باشد چه برندتا شخص یباشد و چه شرکتی باز هم جهت ثبت برند نیاز به مجوز دارید یعنی ثبت شرکت به صرف ثبت مجوز برند محسوب نمی شود و سپس مجددا ” باید برای ثبت برند به نام شرکت هم مجوزی برای موضوع فعالیت شرکت در اساسنامه داشته باشید.
عدم سوء استفاده از نام تجاری
عدم کپی برداری و شبیه سازی بر طبق برند
عدم تاثیر تحریم ها در صورت ثبت در معاهدات بین المللی (مانند معاهده مادرید)
انواع برند
دلیل واضح است. برندینگ موفق یعنی تبلیغات موثر و خلق تصویر محبوب و جذاب در بازار هدف. بنابراین با توجه به اینکه هر نوع برند مسیر منحصر به فرد خود را دارد، نیاز به دستهبندی دقیق ذهنی داریم. پس با ما همراه باشید تا انواع برند را بررسی کنیم.
برند خدمات با برند محصول تشابه دارد اما به دلیل ناملموس بودن خدمت نیازمند تامل بیشتری است. خدمات چهار ویژگی دارند که با هم مرور میکنیم:
شرکت ایرنسل، اسنپ، رستورانها، هتلها، تعمیرگاهها، علی بابا، دیجیکالا (به عنوان یک واسط فروش) همگی ارائه دهنده خدمات ناملموس هستند.
برندهای شخصی یا پرسنال برندها نوع دیگری از برندها هستند که در عصر حاضر و از طریق شبکههای اجتماعی به شهرت قابل توجهی رسیدند. همانطور که از اسمشان پیداست برندهای شخصی محصول برندسازی بر اساس خدمات و محصولات یک شخص است. این شخص ارزش پیشنهادی به بازار ارائه میکند و تلاش میکند شهرت و محبوبیتش را افزایش دهد تا مشتریانش زیاد شوند. دقت داشته باشید که پرسنال برندینگ متعلق به فضای کسب و کار است. فوتبالیست، هنرپیشه، خواننده و … Celebrity و یا Influencer محسوب میشوند و برند شخصی یک انسان است که در حال برندسازی حرفهای برای کسب و کارش است. کسب و کاری که اساسش بر ارزش پیشنهادی یک شخص بنا شده است.
به اینستاگرام سر بزنید و ببینید پرسنال برندها چگونه بر جامعه هدفشان تاثیرگذار هستند. دکتر علیرضا شیری در حوزه روانشناسی، علی حاجی محمدی در حوزه آموزش طراحی سایت وردپرس، علیرضا سخنوران در زمینه آموزش سخنوری و ارتباطات و محمدرضا شعبانعلی در حوزه آموزش آنلاین و مذاکره مثالی از پرسنال برندها هستند. ما در مقاله پرسنال برندینگ چیست در مورد تکنیکها و فرمولها صحبت کردیم.
یکی از قدیمیترین انواع برند شاید همین پروداکت برند یا برند محصول باشد. این نوع برندینگ حتی در بازار سنتی هم دیده میشود. سوهان حاج عباس و پسران نمادی از برند محصول است. زعفران توکلی، آجیل تواضع و چرم درسا همگی مثالی از برند محصول هستند.
در حوزه برند محصول عموما کالاها شبیه هم هستند اما برند تلاش میکند تا ادراک خاصی در فرد ایجاد کند تا بتواند تمایز محصول را نمایان کند. برند محصول باید از خلق کالا به خلق تجربه مهاجرت کند و اینگونه میشود که استارباکس یک لیوان قهوه را چند برابر یک لیوان قهوه که آب و قهوه آن جداگانه تهیه شده، به فروش میرساند.
این برند بر یک هدف خاص متمرکز است و به قول سایمون سینک با چرا آغاز کرده است. مثلا کفش TOMS برای کودکان بی بضاعت کفش تهیه میکند. بنیاد قلمچی نیز هدفش این است که هیچ دانشآموزی به دلیل فقر از درس خواندن باز نماند. محرک حرکت چنین برندی، یک هدف ایدهآل و احتمالا در خدمت جامعه است. برند body shop نیز قابل ذکر است که تمرکز بر علیه خشونت دارد. همچنین برندی مثل زارا هدفش افزایش سرعت در دنیای فشن است.
برند مردم نهاد NGO که در فارسی معادلهایی چون سازمان عمومیغیردولتی یا سَمَن (سازمان مردم نهاد) گفته میشود، ساختاری غیر دولتی و واسطی میان مردم و دولت جهت امور خیرخواهانه در یک جامعه است.
این برندها چابکی و پتانسیل اجرایی بالایی به دلیل استقلال از فرایندهای اداری دولتی و حمایت اجتماعی مردم دارند. در ادامه لیست برخی برندهای ایرانی این حوزه آمده است:
این عبارت بعضا برند عمومی هم ترجمه شده که ترجمه دقیقی نیست. برند دولتی به مفهوم استنباط مردم از دولت است. آنچه مردم در مورد دولتشان تصور میکنند و جایگاهیابی برند دولت در ذهن مردم را نشان میدهد. دولتها فعالیتهای تبلیغاتی و بازاریابی برای جامعه هدف (که مردم کشور هستند) در نظر میگیرند اما این نوع بازاریابی عموما مرتبط به فعالیتهای اجتماعی است.
برند دولتی اگر قوی باشد، کمپینهای دولت نیز موفقتر میشود. برای مثال زمانی که دولت بر اصلاح الگوی مصرف آب متمرکز است و تبلیغاتی در راستای کاهش مصرف بی رویه دارد، اگر برندسازی دولت قوی باشد، پیام به راحتی به مخاطب میرسد و موفقیت کمپین را تضمین میکند.
برند لوکس از پدیدههای نادر در ایران است. لوکس بودن به مفهوم صرفا گران بودن نیست اما برند لوکس قطعا گران است. این برندها بخش کوچک و ثروتمند جامعه را هدف میگیرند. فعالیت تبلیغاتی فراگیر ندارند و برایشان تعداد زیاد مشتری اهمیت ندارد. عموما تولید محصولشان محدود است و رویه تولیدشان هم با تولید انبوه متفاوت است. برخی از برندهای لوکس دنیا به شرح زیر هستند:
این نوع برند، نقطه مقابل برند لوکس است. تمرکز Value Brand بر خلق ارزش با کمترین هزینه برای مشتری است. چنین برندی، رهبری هزینه یا مدیریت هزینه را مدنظر قرار میدهد تا بتواند با حاشیه سود پایین محصولش را به مشتریان عرضه کند. نرمافزار حسابداری هلو یا ساعت سواچ از برندهای مقرون به صرفه هستند.
هرجا سخن از نوآوری باشد، نام Apple میدرخشد. در واقع هر برندی که در حوزه تکنولوژی فعالیت کند، نیاز است بر نوآوری تمرکز ویژهای داشته باشد. اولویت اول برندهای نوآور، ارائه نوآوری به مخاطب است. برندهای نوآور با تکنولوژی پیشرفته (Cutting Edge) در ارتباط هستند و بر خلق راهکار جدید و بدیع متمرکز هستند. این برندها مبلغ بزرگی از بودجهشان به تحقیق و توسعه تخصیص مییابد. نتیجه آنکه بهای تمام شده محصولشان بالا میرود. مثال از Innovative Brandها موارد زیر است:
برند گروهی به نوعی از برند گفته میشود که متشکل از چند برند با همپوشانی ارزش پیشنهادی و تشابه فعالیت زیر سایه یک برند بزرگ است. اگر اعضای یک برند بزرگ خودشان برندهای کوچک و مشابه باشند، به برند بزرگ برند گروهی گفته میشود. برای مثال Oprah Winfrey Network یا به اختصار OWN شبکهای تلویزیونی از برنامههای متعدد و تحت برند Oprah Winfrey است.
این نوع برندینگ مرتبط به برندسازی برای یک ناحیه جغرافیایی خاص است. برندینگ کشوری، استانی و شهری زیرمجموعهای از برندینگ جغرافیایی هستند. البته یک ناحیه خاص شهر یا یک منطقه نیز میتواند زیرمجموعه برندینگ جغرافیایی باشد. معمولا این نوع برندینگ در کشور ما توسط دولت عملیاتی میشود و متمرکز بر تبلیغ جاذبههای توریستی یک منطقه است تا افراد با مراجعه به آن بخش، درآمدزایی کنند.
این برندها محصول توسعه فضای آنلاین و وب هستند. برندی مثل دیجیکالا در ایران یا آمازون در جهان نمونه برند اینترنتی هستند که بستر تعاملی این برندها فضای آنلاین است. البته در دنیای حاضر بیشتر برندها در فضای آنلاین حضور دارند اما به طور خاص E-Brand بر بستر اینترنت و دنیای وب شکل میگیرد.
برند سازمانی مرتبط به تصویر و ادراک جامعه هدف نسبت به سازمان است. شاید تصور کنید که با Product Brand یا Service Brand تفاوتی ندارند اما تحقیقات نشان داده که این دو با یکدیگر متفاوت هستند.به برندی مثل فامیلا فکر کنید.
این برند از برندهای زیرمجموعه گلرنگ است اما آیا تصویر برند فامیلا با گلرنگ یکسان است؟ برند سازمانی یک تصویر کلی از سازمان، پرسنال برندهای سازمان، سبد محصولی و سابقه سازمان در بازار است.
گفتیم که دنیای برندینگ و برندسازی جدا از دنیای سلبریتیهاست. اما چه میشود که اگر یک سلبریتی وارد فضای کسب و کار شود؟ این اتفاق رایج است و چهره سلبریتیها بر تصویر برند موثر است. فقط کافیست سلبریتی اشاره کند که از محصولی خاص استفاده میکند. به سادگی فروش محصول بالا میرود (به شرط آنکه مسیر صحیح آن طی شود).
سفیر برند محصول برند سلبریتی است. البته ممکن است فعالیت سلبریتی مرتبط به یک فعالیت خیرخواهانه باشد. مثلا لئوناردو دی کاپریو سفیر صلح سازمان ملل بوده است و فعالیت قابل توجهی در حوزه آگاهی از گرمایش زمین و حفاظت از محیط زیست داشته است.
این نوع برند در واقع برندی با حداقل تبلیغات است. در بازار برای این برند عبارت فلهای هم استفاده میشود. چنین برندهایی معمولا جایگاهیابی ندارند و برایشان بازاریابی خاصی نمیشود. چند نوع برند عام داریم که به شرح زیر است:
عموما این برندها مزیت محصولی ندارند و مزیت اصلیشان قیمت پایینتر نسبت به رقبا است. بعضا این محصولات (برندها) را نمیتوان چندان توسعه داد و توسعهشان صرفا به تغییرات در بستهبندی یا نام محصول محدود میشود.
شما برای آسان شدن امور مربوط به ثبت برند و ثبت در کم ترین زمان تنها کافی است با کارشناسان مجرب ارزان ثبت در تماس باشید تا آن ها در کم ترین زمان امور حقوقی شما را پیگیری کنند.
برندهای لیبل خصوصی یا به اختصار برند خصوصی در واقع تولیدکنندهاش برند یا محصول را به توزیعکننده میفروشد و توزیعکننده محصول را با برند خود در بازار میفروشد. برای مثال یک شرکت ارائهدهنده برنج یا چای، از برندهای لیبل خصوصی خرید میکند و با بستهبندی و برند خودشان محصول را در بازار ارائه میکنند.
لیبلهای خصوصی در صنایع غذایی به وفور دیده میشوند. برای مثال محصولات والمارت لیبل خصوصی است. بدین مفهوم که شرکت دیگری تولید میکند و به والمارت میفروشد. والمارت آن را با برند خود به بازار عرضه میکند.
برندهای لیبل سفید مشابه برندهای لیبل خصوصی هستند اما یک تفاوت جالب توجه دارند. برند لیبل خصوصی صرفا برای یک برند تولید میکند درحالی که لیبل سفیدها برای چند توزیعکننده تولید میکنند و در انحصار برند خاصی نیستند. قرصهای ادویل و ایبروفن از نمونههای لیبل سفید محسوب میشوند که با برندهای دارویی متفاوتی در بازار حضور دارند.
برند کارفرما مرتبط به جذابسازی برند در ذهن منابع انسانی سازمان است. اگر سازمان را به عنوان محصول بنگریم و افرادی که حاضر میشوند در آن سازمان کار کنند را به عنوان مشتری ببینیم که حاضر میشوند به سازمان خدماتی ارائه دهند، در آن صورت میتوان بر برندینگ کارفرمای سازمان متمرکز بود و تلاش کرد تا سازمانی جذاب در ذهن پرسنل آن ساخت.
جذب و نگهداشت نیروی انسانی متخصص و با استعداد در سازمانها از چالشهای اساسی است. سازمانی که بخواهد تبدیل به محل جذب بهترینها باشد، باید به محلی جذاب برای بهترینها تبدیل شود. در اینصورت است که احتمال موفقیت سازمان در برندینگ کارفرما افزایش مییابد.
برند اختلالگر ، برهم زننده تعادل برندها است. وقتی تمامی کسب و کارها به حد تعادلی در ارائه ارزش به مشتری رسیدند، برند اختلالگر وارد میشود و با ارائه ارزش بیشتر به مشتری و به شکل جدید، استاندارد جدیدی برای مشتری تعریف میکند. ظهور اسنپ، دیوار، شیپور، علیبابا و دیجیکالا چنین ماهیتی داشت.
برندهای رویداد (چه آنلاین و چه حضوری) این روزها جایگاه ویژهای در جوامع باز کردهاند. این برندها بر بستر رویداد هستند. نمونه خارجی آنها رویداد TED و نمونههای ایرانی آن شاید بتوان به رویدادهای DMTAK، DMWAY و گپوگفتهای مالیاتی اشاره کرد.
برندهای جهانی متعلق به بیش از یک کشور هستند و معمولا هر جای جهان اگر محدودیتی وجود نداشته باشد، قابل رویت هستند. این برندها تلاش بر ارائه خدمات و محصولات یکپارچه در سرتاسر جهان دارند و سعی میکنند تصویری یکپارچه از برند نمایش دهند. برندهایی مثل اپل، مایکروسافت، مک دونالدز، استارباکس، نایکی، بنز و … از نمونههای برند جهانی هستند. نکته جالب توجه این است که این برندها بعضا ناچار هستند تا در برخی مناطق متفاوت عمل کنند. برای مثال مک دونالدز که به همبرگرهایش معروف است، در هند ناچار به ارائه منو گیاهخواران است.
برندهای رسانه طیف متنوعی از جمله روزنامه، شبکه تلویزیونی یا حتی برنامه تلویزیونی را شامل میشوند.
برند چالشگر نه رهبر بازار است و نه به دنبال گوشه کوچکی از بازار. این برند در رقابت با رهبر است و تلاش میکند با فعالیتهای برندینگ سهم بازار رهبر را کم کند. البته اینطور نیست که برند دوم یا سوم بازار الزاما چالشگر باشند. چالش از جایی شروع میشود که برند بخواهد به شکافها و نقاط ضعف رهبر بازار حمله کند و جایگاه رهبر را متزلزل کند. در واقع چالشگر از خود میپرسد چه نیاز ارضانشده یا چه نارضایتی در بازار وجود دارد.
بنابراین الزامی ندارد که چالشگر چندم بازار باشد. مسئله این است که رهبر را با طرز فکرش به چالش میکشد تا استاندارد جدیدی در بازار خلق کند و پایههای برند رهبر را در بازار سست کند. در ادامه به بررسی انواع چالشگرها میپردازیم:
ماموریتش حل یک مسئله غیر منصفانه در جامعه است.
به دنبال رابطه بهتر و تعامل بهتر است.
که بر تغییر یک صنعت خلق نسل جدیدی از برندها متمرکز است و با حضورش در صنعت، مهرههای قدیمی را به حاشیه میراند.
تمرکزش بر ارائه خدمات به قشری از جامعه است که مورد کم لطفی رهبر بازار قرار گرفته بودند.
برندهایی هستند که مردم میگویند صبر کنید! نیازی به این همه امکانات و این همه تغییر و تحول نیست. این چالشگرها با تاکید بر سادگی، رقبای پیچیده را به چالش میکشند.
چالشگری است که محدودیت را بر هم میزند. محصول یا خدمتی که فقط مختص بخش خاصی از جامعه بود را در اختیار همگان میگذارد.
برندی فتنهانگیز است که با زیر سوال بردن رقیب و شاید تمسخر، رقیبو به چالش میکشه.
این چالشگر از آنجا که تصور میکند خودش باید لیدر باشد (و به راحتی به این جایگاه نمیرسد)، راه چارهاش این است که به مخاطب این حس را بدهد که فقط خودش و رقیبش حضور دارند.
این چالشگرها با حضورشان و ارائه یک محصول یا خدمت به شدت حرفهایتر در بازار، رهبر را به چالش میکشند.
این چالشگرها در مقابل برندهای کشوری یا بینالمللی میایستند. تاکیدشان بر درک بهتر فرهنگ و نیازهای بومی است.
برند دینی به برندی گفته میشود که جامعه هدف و مشتریانش نسبت به لیدر کوچکتر هستند اما ارتباط عمیق و عاطفی قابل توجهی با مخاطبانش دارد. معمولا این برندها سایر برندهای بازار به چالش میکشند اما نه از طریق چالشهای غیر اخلاقی بلکه با تلاش در مسیر صحیح سعی میکنند سایر مهرهها را به چالش بکشند.
این برند هم مشابه برند کارفرما عمل میکند اما این بار مشتریانش به جای پرسنل و منابع انسانی، شرکتها و استارتآپها هستند. شرکتهای سرمایهگذاری در این حوزه میگنجند و تلاش میکنند به قدری سرمایهگذاری را برای ذینفعانشان جذاب کنند تا هر شرکتی تلاش کند زیرمجموعه آنها قرار بگیرد.